صفحه
کتاب اراده آزاد از سم هریس
در این کتاب، هریس اراده آزاد را نفی میکند. بدین معنی که او اراده آزاد را توهم در نظر میگیرد. دلیلِ هریس برای نفی اراده آزاد، ناسازگار بودن این ایده با جهان واقعی است. او با توسل به دادههای علمی، نتیجه میگیرد که حالات ذهنی ما، نه معلول اراده آزاد، بلکه تابع حالات ذهنی پیشین ما و علتهای محیطی است. او استدلال میکند که حتی اگر به قائل باشیم که جوهر ذهنی متفاوت از جوهر مادی است، باز هم مسئله حل نمیشود. زیرا اگر حالتهای ذهنی، چیزی غیر از فعل و انفعالات فیزیکی مغز در نظر بگیریم، همچنان قوانین علّی بر حالتهای ذهنی ما حاکم هستند. به طور کلی، شالوده استدلال او بر مبنای خدشهناپذیری روابط علّی و معلولی است. به بیانی سادهتر، اگر بپذیریم هر اتفاقی علتی دارد، آنگاه تمام حالات ذهنی ما و رفتارهای ما ناشی از علتهای پیشین است، بنابراین اراده آزاد توهمی بیش نیست.
هریس ادعا میکند که، چون ما از علتهای بیولوژیکی و عصبشناسانه رفتارهایمان آگاه نیستیم، به همین دلیل به نظر میرسد که ما اراده آزاد داریم. برای مثال، اگر من میان دو بستنی وانیلی و کاکائویی، بستنیِ وانیلی را انتخاب کنم، نشاندهند اراده آزاد و اختیار من نیست، بلکه معلول ارتباطات پیچیده عصبشناختی مغز من است. اما چون من از آن آگاه نیستم، این توهم به من دست میدهد که من بر پایه اراده آزاد نوع بستنی را انتخاب میکنم.
تمرکز استدلال هریس، بر خدشهناپذیری روابط علِّی و معلولی است. اما او پیشفرضهای دیگری را نیز در نظر میگیرد که آنها را تحلیل یا حتی اشاره هم نمیکند. میتوان روند استدلالی او را با چهار مقدمه، صورتبندیِ مجدد کرد. اولین مقدمه به شرح زیر است:
1.اصل تمامیت فیزیکی؛ تمام رویدادهای فیزیکی، علتی کافی در حوزة فیزیکی دارند. به عبارت دیگر اگر زنجیرة علّیِ رویدادی فیزیکی را دنبال کنیم، نهایتاً به علل فیزیکی میرسیم. به بیانی دیگر، جهان فیزیکی از نظر علّی، بسته است.
یعنی اگر رویدادی در مغز من رخ دهد، باید در جهان فیزیکی به دنبال آن برگردم، در غیر این صورت باید به هویاتی غیرفیزیکی و چیزهایی مثل معجزه متوسل شوم. این مقدمه اساس علم مدرن است و در تمام فعالیتهای علمی این پیشفرض را صادق در نظر میگیریم. در واقع این اصل، بیانی دقیقتر هریس از خدشهناپذیری رابطة علیت است.
دومین مقدمه را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
2. رویدادهای ذهنی و رویدادهای فیزیکی معادل نیستند. به عبارت دیگر، ویژگیهای ذهنی قابل فروکاهی به ویژگیهای فیزیکی نیستند (و برعکس).
هریس تلویحاً، رویدادهای ذهنی را معادل با رویدادهای مغزی در نظر میگیرد. یعنی حالات ذهنیای که ما تجربه میکنیم، چیزی نیستند جز حالات مغزیِ معیّن. اما او ادعا میکند که حتی اگر ذهن و مغز را نیز دو چیز مجزا در نظر بگیریم، باز هم مسئله پابرجاست. پس عملاً او این مقدمه را رد نمیکند.
مقدمه سوم شبیه مقدمه دوم است. اما باید توجه داشت که در مقدمه دوم از ماهیت صحبت میکنیم، اما در مقدمه زیر از تاثیرپذیری:
3. رویدادهای ذهنی دارای اثرات فیزیکی هستند. بدین معنی که رویدادی فیزیکی میتواند معلول رویدادی ذهنی قرار گیرد. برای مثال، میل به تسکین سردرد منجر به عمل فیزیکی خورد قرص آسپرین میشود.
این مقدمه، برای حالتهای ذهنی قوای علّی در نظر میگیرد. هریس عملاً صحبتی از این مقدمه نمیکند اما میتوان حدس زد که او لزوماً با این مقدمه مخالفتی ندارد.
مقدمه آخر کمی پیچیدهتر است:
4. تعیّن مضاعف امکانپذیر نیست. یا به طور دقیقتر، ممکن نیست که رویدادی فیزیکی، دو علت کافی (علتی فیزیکی و علتی ذهنی) داشته باشد.
هریس اساساً به این مسئله نپرداخته و آن را در نظر نگرفته. اگر فرض کنیم حالات ذهنی و مغزی دو چیز متفاوت هستند، بنابراین برای رفتاری که انجام میدهیم، هم میتوانیم علتی ذهنی فرض کنیم، هم علتی مغزی. یعنی یک معلول داریم و دو علت!
صدق این چهار مقدمه باهم ناسازگار است، یعنی منجر به تناقض میشود. بنابراین باید حداقل یکی از این چهار مقدمه را نفی کرد. این چهار حالت به شرح زیر است:
- نفی 1: میتوان 2، 3 و 4 را پذیرفت اما 1 را رد کرد. اگر رویدادهای ذهنی بتوانند بر روی رویدادهای فیزیکی تاثیر بگذارند و میان رویدادهای ذهنی و فیزیکی تفاوت قائل شویم و همچنین تعیّن مضاعف امکانپذیر نباشد، آنگاه میتوان اصل تمامیت فیزیکی را نقض کرد. یعنی رویدادهایی فیزیکی میتوان یافت که علتی فیزیکی ندارند.
- نفی 2: میتوان 1، 3 و 4 را پذیرفت اما 23 را رد کرد. اگر تعیّن مضاعف امکان وقع نداشته باشد و جهان فیزیکی از نظر علّی بسته باشد و رویدادهای ذهنی بر جهان فیزیکی تاثیر بگذارند، نتیجتاً میتوان دوگانهانگاری میان رویدادهای فیزیکی و ذهنی را رد کرد. این نتیجه منجر به فیزیکالیسم تقلیلگرا میشود (همان دیدگاهی است هریس تلویحاً آن را قبول دارد).
- نفی 3: میتوان 1، 2 و 4 را پذیرفت اما 3 را رد کرد. یعنی اگر فرض کنیم جهان فیزیکی از لحاظ علّی بسته است و رویدادهای فیزیکی و ذهنی متفاوت هستند و همچنین تعیّن مضاعف امکان وقوع ندارد، آنگاه نتیجه این است که رویدادهای ذهنی نمیتوانند بر روی رویدادهای فیزیکی تاثیر بگذارند. در واقع این نتیجهگیری منجر به همایندگرایی میشود.
- نفی 4: میتوان 1، 2 و 3 را پذیرفت اما 4 را رد کرد. اگر جهان فیزیکی از لحاظ علّی بسته باشد و دوگانهانگاری رویدادهای ذهنی و فیزیکی را بپذیریم و همچنین رویدادهای ذهنی بتوانند علت رویدادهای فیزیکی قرار گیرند، آنگاه میتوان نتیجه گرفت که تعیّن مضاعف امکانپذیر است. به عبارت دیگر، میتوان رویدادی فیزیکی یافت که هم علت کافی فیزیکی داشته باشد و هم علت کافی ذهنی.
از این چهار حالت، حالات 2 و 3، صریحاً با اراده آزاد در تضاد هستند. اما دو حالت 1 و 4، لزوماً منجر به نفی ارادة آزاد نمیشوند. در رابطه با نقض تمامیت میتوان اینگونه استدلال کرد. اگر به سراغ جهان ماکروسکوپیک برویم، به نظر میرسد هر رویدادی، تاریخچة مشخصی از علتهای مختلف دارد. هر چند شاید نتوانیم به آنها معرفت داشته باشیم، اما حداقل علیالاصول میدانیم در قلمروی ماکروسکوپیک رویدادهای فیزیکی از لحاظ علّی بسته هستند. اما در جهان میکروسکوپیک مسئله کمی متفاوت میشود. میتوان اصل تمامیت فیزیکی را به صورت قضیة زیر نوشت:
- اصل تمامیت فیزیکی: هر رویداد فیزیکی، تاریخچهای کامل از سلسله علتهای به وجود آورنده خود دارد.
همانطور که پیشتر گفته شد، با توجه به مشاهدات انجام شده، این اصل در مورد جهان ماکروسکوپیک صادق است. اما قضیة زیر را در نظر بگیرید:
- هر رویداد کوانتومی، تاریخچهای کامل از سلسله علتهای به وجود آورنده خود دارد.
به نظر میرسد این قضیه لزوماً درست نیست. قوانین موجود در مکانیک کوانتوم، به صورت احتمالاتی هستند. هر چند نمیتوان از احتمالاتی بودن قوانین، نقض علیت را نتیجه گرفت (یعنی وجود معلولی بدون علت)، اما میتوان رویدادهایی را یافت که همانند جهان ماکروسکوپیک به صورت دقیق متعیّن نشدهاند. برای مثال پیشبینی زمان واپاشی هستة ناپایدار، غیرممکن است. یعنی صرفاً به صورت احتمالاتی میتوان متعیّن کرد که یک علت چه معلولی را در پی خواهد داشت. گرچه وجود اینچنین رویدادهایی به هیچ وجه بدین معنی نیست که رویدادهای ذهنی منجر به بروز رویدادهای کوانتومی میشوند. بلکه میتوان فرض کرد که جهان کوانتومی لزوماً از لحاظ علّی بسته نیست. یا حداقل یک درجة آزادیای برای به وجود آمدن رویدادی، میتوان در نظر گرفت.
هرچند حتی با فرض عدم تمامیت فیزیکیِ جهان میکروسکوپیک نمیتوان عاملیّت حالات ذهنی را نتیجه گرفت، اما این عدم تمامیت موجب میشود که لزوماً نتوان حالت 2 را تایید کرد. به عبارت دیگر، حداقل از لحاظ منطقی میتوان پذیرفت که اگر رویدادهای ذهنی و فیزیکی غیرقابل تقلیل باشند و رویدادهای ذهنی بر روی رویدادهای فیزیکی تاثیر بگذارد و تعیّن مضاعف امکان وقوع نداشته باشد، آنگاه همچنان میتوان تبیینی برای علیت ذهنی ارائه داد، هر چند این تبیین ممکن است مبهم باشد و یا تا به حال مشاهده نشده باشد. اما با این حال، برخی (مثلاً راجر پنروز) آگاهی را در سطح کوانتومی تبیین میکنند.
به نظر میرسد، این کتاب، دقت لازم و کافی را برای رد اراده آزاد ندارد. البته شاید به این دلیل است که مخاطب کتاب عموم مردم هستند و هریس از ورود به بحثهای دقیقتر پرهیز کرده است. به هر صورت استدلال هریس غیرقابل خدشه و بدون نقص نیست و میتوان ایرادهای متعددی به آن وارد کرد.
من سیاوش مزداپور هستم …
هر چی فکر کردم نمیدونستم بعدش چی باید بنویسم! فقط اینو میدونم که موجودی نیمه هوشمند و نیمه خودآگاهم (اینم حتی خیلی مطمئن نیستم) که در مقایسه با ابعاد مکانی و زمانی کیهان با تقریب خوبی فقط یه نقطهم D: کلا هم شگفتزده هستم از دنیایی که دورمه!
ولی خب اینجا یه سری چیز که تو ذهنم هست رو مینویسم و شاید یه فرجی شد و تونستم دنیا رو کمی بهتر درک کنم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.